سدوم یک شهر باستانی است که در کتاب مقدس و قرآن به نام آمده است. این شهر برای داستان اخلاقی و مذهبی مهمی شناخته شده است که در آن، خدا به دلیل رفتار فاحشه اهالی شهر، سدوم را نابود میکند. با این حال، علاوه بر این داستان مذهبی، تاریخ و مکان واقعی سدوم موضوع بحث بسیاری بین باستان شناسان بوده است.
تاریخچه
سدوم در کتاب مقدس به عنوان یکی از پنج “شهر دشت” یا “شهرهای میدان” شناخته میشود که در منطقهای بر خلاف دشت یردن قرار داشته است، اما مکان دقیق آن هنوز معلوم نیست. در قرآن، سدوم به عنوان “المؤتفکه” یا “شهری که برگشت زده شد” نامیده میشود.
در کتاب پیدایش، سدوم به عنوان شهری پر از ثروت و فساد نشان داده شده است. اهالی سدوم به دلیل رفتارهای فاحشه و بیرحمیشان، خداوند را به خشم واداشته و به همین دلیل او تصمیم به نابودی این شهر را میگیرد.
موقعیت جغرافیایی
موقعیت دقیق سدوم یک موضوع اختلاف است. برخی باستان شناسان پیشنهاد کردهاند که این شهر در نزدیکی دریاچه مرده واقع شده باشد، بر اساس توصیفات موجود در کتاب مقدس. با این حال، هیچ سایت باستانی ای که بتواند قاطعانه به سدوم منسوب شود، تا به حال کشف نشده است.
تاثیر شهر سدوم بر معماری و شهرسازی
شهر سدوم که اغلب در منابع قدیمی و مذهبی مانند کتاب مقدس مورد اشاره قرار گرفته است، زمانی در قرن های قبل از میلاد وجود داشته است و امروزه این شهر وجود ندارد. سدوم، به همراه شهر گوموراه، عمدتاً به دلیل خداستان هایی که در کتاب مقدس دربارهٔ نابودی آنها به دست خداوند بر اثر اخلاقیات بد و گناهان اهالی شهر بیان شده است، شناخته می شود.
متأسفانه، از لحاظ تاریخی و معماری، اطلاعات بسیار کمی در مورد ساخت و ساز و شهرسازی سدوم وجود دارد. بیشتر ما آنچه را که از این شهر می دانیم از متون دینی و تاریخی می آموزیم و این متون به ندرت جزئیات معماری یا شهرسازی را شرح می دهند.
برای آنکه تأثیر این شهر بر معماری یا شهرسازی را بررسی کنیم، نیاز به یافتن شواهد معتبر و دقیق تاریخی، باستان شناسی، و یا معماری داریم. تا به امروز، اینگونه شواهد کاملاً کشف نشده اند و بنابراین تأثیر مستقیم سدوم بر معماری یا شهرسازی نمی تواند با دقت مشخص شود.
با این حال، برخی از داستان های مرتبط با سدوم، مثل داستان نابودی آن، می تواند به معنای مجازی در شهرسازی و برنامه ریزی شهری تأثیر گذاشته باشد. برای مثال، این داستان می تواند یک هشدار باشد که نشان می دهد چگونه رفتار و فرهنگ اجتماعی می تواند بر سرنوشت یک شهر تأثیر بگذارد
متن کتاب مقدس در مورد شهر سدوم
شهر سدوم به چندین بار در کتاب مقدس مورد اشاره قرار گرفته است، اما اغلب به عنوان مثالی از شهری میشود که به دلیل اخلاقیات بد و گناهان اهالی آن توسط خداوند نابود شده است.
بیشترین اشارات به سدوم در کتاب پیدایش، کتاب اول عهد عتیق میباشد. داستان سدوم و گوموراه در فصلهای 18 و 19 از پیدایش قرار دارد. در این داستان، خدا به ابراهیم میگوید که قصد دارد سدوم و گوموراه را به دلیل بدی و گناهکاری مردم آن شهرها نابود کند. ابراهیم سعی میکند خدا را قانع کند که اگر میتواند تعدادی از مردم صالح در آن شهرها پیدا کند، آن شهرها را نجات دهد.
لوط، پسرعموی ابراهیم، در سدوم زندگی میکند و دو فرشته به شکل انسان به خانه او میروند تا او را از نابودی آینده آگاه کنند. مردم سدوم، که رفتار فاحشی نشان میدهند، به خانه لوط میآیند و از او میخواهند که مهمانانش را (که در واقع فرشتگان هستند) به آنها تحویل دهد. لوط این کار را رد میکند.
سپس فرشتگان لوط و خانوادهاش را به فرار تشویق میکنند، به آنها هشدار میدهند که به عقب نگاه نکنند. ولی همسر لوط به عقب نگاه میکند و به مجسمهی نمک تبدیل میشود. سپس خداوند سدوم و گوموراه را با باران گوگرد و آتش نابود میکند.
این داستان در تمام تاریخ یهودیت و مسیحیت مورد استفاده و تفسیر قرار گرفته است و برخی از این تفسیرات اخلاقی، تئولوژیکی، و حتی اجتماعی-سیاسی هستند
پیام های دینی
در داستان سدوم و گومورا، خداوند به دلیل فساد اهالی این دو شهر، آنها را به طور کامل نابود میکند. این داستان به عنوان یک اخطار قوی برای رفتار بیاخلاقی و فاحشه معرفی شده است. در اسلام، این داستان نیز به عنوان یک مثال از عذاب الهی برای رفتار بیاخلاقی مردم نقل شده است.
حضرت لوط علیه السلام از اولین کسانی بود که به ابراهیم علیه السلام ایمان آورد و خود یکی از پیامبران شد. او مامور گشت تا قوم سرکش و شهوت پرستی را که به عمل لواط دست می زدند به آیین ابراهیم علیه السلام فراخواند ولی آنها از اطاعت او سرپیچی کردند، تا جایی که طغیانگری آنان موجب نزول عذاب الهی بر آنان گردید.
در قرآن مجید در سوره های اعراف، هود، حجر، انبیاء، نمل، عنکبوت، صافات، ذاریات و قمر اشاراتی به حضرت لوط، قوم لوط و گناه شنیع آنها شده است.
سوره اعراف آیات 80-84
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ اَلْفاحِشَةَ ما سَبَقَکمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ اَلْعالَمِینَ ﴿٨٠﴾ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ اَلرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ اَلنِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿٨١﴾ وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یتَطَهَّرُونَ ﴿٨٢﴾ فَأَنْجَیناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ اِمْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ اَلْغابِرِینَ ﴿٨٣﴾ وَ أَمْطَرْنا عَلَیهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ اَلْمُجْرِمِینَ ﴿٨۴﴾
و(به خاطر آورید) لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتی را انجام می دهید که هیچیک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! (٨٠) آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می روید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار(و منحرفی) هستید! (٨١) ولی پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها مردمی هستند که پاکدامنی را می طلبند(و با ما همصدا نیستند!)» (٨٢) (چون کار به اینجا رسید، ) ما او و خاندانش را رهایی بخشیدیم؛ جز همسرش، که از بازماندگان(در شهر) بود. (٨٣) و(سپس چنان) بارانی(از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت. ) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد! (٨۴)
سوره هود آیات 77-83
وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یوْمٌ عَصِیبٌ ﴿٧٧﴾ وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یعْمَلُونَ اَلسَّیئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیفِی أَ لَیسَ مِنْکمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ ﴿٧٨﴾ قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِک مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّک لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ ﴿٧٩﴾ قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکنٍ شَدِیدٍ ﴿٨٠﴾ قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّک لَنْ یصِلُوا إِلَیک فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اَللَّیلِ وَ لا یلْتَفِتْ مِنْکمْ أَحَدٌ إِلاَّ اِمْرَأَتَک إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ اَلصُّبْحُ أَ لَیسَ اَلصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ﴿٨١﴾ لَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ ﴿٨٢﴾ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّک وَ ما هِی مِنَ اَلظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ ﴿٨٣﴾
و هنگامی که رسولان ما[ فرشتگان عذاب ] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ و گفت: «امروز روز سختی است!» (زیرا آنها را نشناخت؛ و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند. ) (٧٧) قوم او(بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند-و قبلاً کارهای بد انجام می دادند- گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند؛ برای شما پاکیزه ترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» (٧٨) گفتند: «تو که می دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم؛ و خوب می دانی ما چه می خواهیم!» (٧٩) گفت: «(افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم؛ یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آن گاه می دانستم با شما زشت سیرتان ددمنش چه کنم!)» (٨٠) (فرشتگان عذاب) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده ات را(از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!» (٨١) و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن(شهر و دیار) را زیر و رو کردیم؛ و بارانی از سنگ [ گِلهای متحجر] متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم. . . (٨٢) (سنگهایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود؛ و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست! (٨٣)
سوره حجر آیات 61-74
فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ اَلْمُرْسَلُونَ ﴿۶١﴾ قالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ مُنْکرُونَ ﴿۶٢﴾ قالُوا بَلْ جِئْناک بِما کانُوا فِیهِ یمْتَرُونَ ﴿۶٣﴾ وَ أَتَیناک بِالْحَقِّ وَ إِنّا لَصادِقُونَ ﴿۶۴﴾ فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اَللَّیلِ وَ اِتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا یلْتَفِتْ مِنْکمْ أَحَدٌ وَ اُمْضُوا حَیثُ تُؤْمَرُونَ ﴿۶۵﴾ وَ قَضَینا إِلَیهِ ذلِک اَلْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ ﴿۶۶﴾ وَ جاءَ أَهْلُ اَلْمَدِینَةِ یسْتَبْشِرُونَ ﴿۶٧﴾ قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَیفِی فَلا تَفْضَحُونِ ﴿۶٨﴾ وَ اِتَّقُوا اَللّهَ وَ لا تُخْزُونِ ﴿۶٩﴾ قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَک عَنِ اَلْعالَمِینَ ﴿٧٠﴾ قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کنْتُمْ فاعِلِینَ ﴿٧١﴾ لَعَمْرُک إِنَّهُمْ لَفِی سَکرَتِهِمْ یعْمَهُونَ ﴿٧٢﴾ فَأَخَذَتْهُمُ اَلصَّیحَةُ مُشْرِقِینَ ﴿٧٣﴾ فَجَعَلْنا عالِیها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ ﴿٧۴﴾
هنگامی که فرستادگان(خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند. . . (۶١) (لوط) گفت: «شما گروه ناشناسی هستید!» (۶٢) گفتند: «ما همان چیزی را برای تو آورده ایم که آنها[ کافران ] در آن تردید داشتند(آری، ) ما مأمور عذابیم)! (۶٣) ما واقعیّت مسلّمی را برای تو آورده ایم؛ و راست می گوییم! (۶۴) پس، خانواده ات را در اواخر شب با خود بردار، و از اینجا ببر؛ و خودت به دنبال آنها حرکت کن؛ و کسی از شما به پشت سر خویش ننگرد؛ مأمور هستید بروید!» (۶۵) و ما به لوط این موضوع را وحی فرستادیم که صبحگاهان، همۀ آنها ریشه کن خواهند شد. (۶۶) (از سوی دیگر، ) اهل شهر(از ورود میهمانان با خبر شدند، و بطرف خانۀ لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. (۶٧) (لوط) گفت: «اینها میهمانان منند؛ آبروی مرا نریزید! (۶٨) و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!» (۶٩) گفتند: «مگر ما تو را از جهانیان نهی نکردیم(و نگفتیم کسی را به میهمانی نپذیر؟!» (٧٠) گفت: «دختران من حاضرند، اگر می خواهید کار صحیحی انجام دهید(با آنها ازدواج کنید، و از گناه و آلودگی بپرهیزید!)» (٧١) به جان تو سوگند، اینها در مستی خود سرگردانند(و عقل و شعور خود را از دست داده اند)! (٧٢) سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صیحه(مرگبار-بصورت صاعقه یا زمین لرزه-) آنها را فراگرفت! (٧٣) سپس(شهر و آبادی آنها را زیر و رو کردیم؛ ) بالای آن را پایین قرار دادیم؛ و بارانی از سنگ بر آنها فرو ریختیم! (٧۴)
سوره انبیاء آیات 74-75
وَ لُوطاً آتَیناهُ حُکماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیناهُ مِنَ اَلْقَرْیةِ اَلَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ اَلْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ ﴿٧۴﴾ وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ اَلصّالِحِینَ ﴿٧۵﴾
و لوط را(به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم؛ و از شهری که اعمال زشت و کثیف انجام می دادند، رهایی بخشیدیم؛ چرا که آنها مردم بد و فاسقی بودند! (٧۴) و لوط را(به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم؛ و از شهری که اعمال زشت و کثیف انجام می دادند، رهایی بخشیدیم؛ چرا که آنها مردم بد و فاسقی بودند! (٧۴)
سوره شعرا آیات 160 – 174
کذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ اَلْمُرْسَلِینَ ﴿١۶٠﴾ إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ ﴿١۶١﴾ إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ﴿١۶٢﴾ فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُونِ ﴿١۶٣﴾ وَ ما أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاّ عَلی رَبِّ اَلْعالَمِینَ ﴿١۶۴﴾ أَ تَأْتُونَ اَلذُّکرانَ مِنَ اَلْعالَمِینَ ﴿١۶۵﴾ وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ أَزْواجِکمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ ﴿١۶۶﴾ قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکونَنَّ مِنَ اَلْمُخْرَجِینَ ﴿١۶٧﴾ قالَ إِنِّی لِعَمَلِکمْ مِنَ اَلْقالِینَ ﴿١۶٨﴾ رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمّا یعْمَلُونَ ﴿١۶٩﴾ فَنَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ﴿١٧٠﴾ إِلاّ عَجُوزاً فِی اَلْغابِرِینَ ﴿١٧١﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا اَلْآخَرِینَ ﴿١٧٢﴾ وَ أَمْطَرْنا عَلَیهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ اَلْمُنْذَرِینَ ﴿١٧٣﴾ إِنَّ فِی ذلِک لَآیةً وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٧۴﴾
قوم لوط فرستادگان(خدا) را تکذیب کردند، (١۶٠) هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (١۶١) من برای شما پیامبری امین هستم! (١۶٢) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (١۶٣) من در برابر این دعوت، اجری از شما نمی طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است! (١۶۴) آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور می روید(و همجنس بازی می کنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!) (١۶۵) و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می کنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگری هستید!» (١۶۶) گفتند: «ای لوط! اگر(از این سخنان) دست برنداری، به یقین از اخراج شدگان خواهی بود!» (١۶٧) گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (١۶٨) پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می دهند رهایی بخش!» (١۶٩) ما او و تمامی خاندانش را نجات دادیم، (١٧٠) جز پیر زنی که در میان بازماندگان بود! (١٧١) سپس دیگران را هلاک کردیم! (١٧٢) و بارانی(از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ چه باران بدی بود باران انذارشدگان! (١٧٣) در این(ماجرای قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آیتی است؛ امّا بیشترشان مؤمن نبودند. (١٧۴)
سوره نمل آیات 54-58
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ اَلْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۵۴﴾ أَ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ اَلرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ اَلنِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿۵۵﴾ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یتَطَهَّرُونَ ﴿۵۶﴾ فَأَنْجَیناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاّ اِمْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ اَلْغابِرِینَ ﴿۵٧﴾ وَ أَمْطَرْنا عَلَیهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ اَلْمُنْذَرِینَ ﴿۵٨﴾
و لوط را(به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی می روید در حالی که(نتایج شوم آن را) می بینید؟! (۵۴) آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می روید؟! شما قومی نادانید!» (۵۵) آنها پاسخی جز این نداشتند که(به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادی پاکدامن هستند!» (۵۶) ما او و خانواده اش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقی ماندگان(در آن شهر) باشد! (۵٧) سپس بارانی(از سنگ) بر سر آنها باراندیم(و همگی زیر آن مدفون شدند)؛ و چه بد است باران انذارشدگان! (۵٨)
سوره عنکبوت 28-35
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ اَلْفاحِشَةَ ما سَبَقَکمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ اَلْعالَمِینَ ﴿٢٨﴾ أَ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ اَلرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ اَلسَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکمُ اَلْمُنْکرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا اِئْتِنا بِعَذابِ اَللّهِ إِنْ کنْتَ مِنَ اَلصّادِقِینَ ﴿٢٩﴾ قالَ رَبِّ اُنْصُرْنِی عَلَی اَلْقَوْمِ اَلْمُفْسِدِینَ ﴿٣٠﴾ وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری قالُوا إِنّا مُهْلِکوا أَهْلِ هذِهِ اَلْقَرْیةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ ﴿٣١﴾ قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّینَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ اِمْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ اَلْغابِرِینَ ﴿٣٢﴾ وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوک وَ أَهْلَک إِلاَّ اِمْرَأَتَک کانَتْ مِنَ اَلْغابِرِینَ ﴿٣٣﴾ إِنّا مُنْزِلُونَ عَلی أَهْلِ هذِهِ اَلْقَرْیةِ رِجْزاً مِنَ اَلسَّماءِ بِما کانُوا یفْسُقُونَ ﴿٣۴﴾ وَ لَقَدْ تَرَکنا مِنْها آیةً بَینَةً لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ ﴿٣۵﴾
و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام می دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است! (٢٨) آیا شما به سراغ مردان می روید و راه(تداوم نسل انسان) را قطع می کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می دهید؟! «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: » اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور! (٢٩) (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما!» (٣٠) و هنگامی که فرستادگان ما(از فرشتگان) بشارت(تولد فرزند) برای ابراهیم آوردند، گفتند: «ما اهل این شهر و آبادی را[و به شهرهای قوم لوط اشاره کردند] هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند!» (٣١) (ابراهیم) گفت: «در این آبادی لوط است!» گفتند: «ما به کسانی که در آن هستند آگاهتریم! او و خانواده اش را نجات می دهیم؛ جز همسرش که در میان قوم(گنهکار) باقی خواهد ماند. » (٣٢) هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بد حال و دلتنگ شد؛ گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی می ماند. (٣٣) ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت!» (٣۴) و از این آبادی نشانۀ روشنی(و درس عبرتی) برای کسانی که می اندیشند باقی گذاردیم! (٣۵)
سوره صافات آیات 133- 138
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ اَلْمُرْسَلِینَ ﴿١٣٣﴾ إِذْ نَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ﴿١٣۴﴾ إِلاّ عَجُوزاً فِی اَلْغابِرِینَ ﴿١٣۵﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا اَلْآخَرِینَ ﴿١٣۶﴾ وَ إِنَّکمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِمْ مُصْبِحِینَ ﴿١٣٧﴾ وَ بِاللَّیلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ﴿١٣٨﴾
و لوط از رسولان(ما) است! (١٣٣) و به خاطر بیاور زمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم، (١٣۴) مگر پیر زنی که از بازماندگان بود(و به سرنوشت آنان گرفتار شد)! (١٣۵) سپس بقیه را نابود کردیم! (١٣۶) و شما پیوسته صبحگاهان از کنار(ویرانه های شهرهای) آنها می گذرید. . . (١٣٧) و(همچنین) شبانگاه؛ آیا نمی اندیشید؟! (١٣٨)
سوره ذاریات آیات 31-37
قالَ فَما خَطْبُکمْ أَیهَا اَلْمُرْسَلُونَ ﴿٣١﴾ قالُوا إِنّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ ﴿٣٢﴾ لِنُرْسِلَ عَلَیهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ ﴿٣٣﴾ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّک لِلْمُسْرِفِینَ ﴿٣۴﴾ فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ ﴿٣۵﴾ فَما وَجَدْنا فِیها غَیرَ بَیتٍ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ ﴿٣۶﴾ وَ تَرَکنا فِیها آیةً لِلَّذِینَ یخافُونَ اَلْعَذابَ اَلْأَلِیمَ ﴿٣٧﴾
(ابراهیم) گفت: «مأموریت شما چیست ای فرستادگان(خدا)؟» (٣١) گفتند: «ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شده ایم. . . (٣٢) تا بارانی از«سنگ- گِل» بر آنها بفرستیم؛ (٣٣) سنگهایی که از ناحیۀ پروردگارت برای اسرافکاران نشان گذاشته شده است!» (٣۴) ما مؤمنانی را که در آن شهرها(ی قوم لوط) زندگی می کردند(قبل از نزول عذاب) خارج کردیم، (٣۵) ولی جز یک خانوادۀ باایمان در تمام آنها نیافتیم! (٣۶) و در آن(شهرهای بلا دیده) نشانه ای روشن برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند به جای گذاردیم. (٣٧)
سوره قمر آیات 33-40
کذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿٣٣﴾ إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیهِمْ حاصِباً إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیناهُمْ بِسَحَرٍ ﴿٣۴﴾ نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا کذلِک نَجْزِی مَنْ شَکرَ ﴿٣۵﴾ وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ ﴿٣۶﴾ وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیفِهِ فَطَمَسْنا أَعْینَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ ﴿٣٧﴾ وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ ﴿٣٨﴾ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ ﴿٣٩﴾ وَ لَقَدْ یسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ ﴿۴٠﴾
قوم لوط انذارها(ی پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند؛ (٣٣) ما بر آنها تندبادی که ریگها را به حرکت درمی آورد فرستادیم(و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم! (٣۴) این نعمتی بود از ناحیۀ ما؛ این گونه هر کسی را که شکر کند پاداش می دهیم! (٣۵) او آنها را از مجازات ما بیم داد، ولی بر آنها اصرار بر مجادله و القای شکّ داشتند! (٣۶) آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد؛ ولی ما چشمانشان را نابینا و محو کردیم(و گفتیم: ) بچشید عذاب و انذارهای مرا! (٣٧) سرانجام صبحگاهان و در اول روز عذابی پایدار و ثابت به سراغشان آمد! (٣٨) (و گفتیم: ) پس بچشید عذاب و انذارهای مرا! (٣٩) ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟! (۴٠)
اختلاف نظر ها در مورد شهر سدوم
شهر سدوم در کتاب مقدس به چندین بار مورد اشاره قرار میگیرد و مورد تفسیر و تأمل قرار گرفته است. این اختلافات نظر میتوانند از تفسیرات متن کتاب مقدس، تاریخچه تفسیرات، و حتی موقعیت سدوم در جهان واقعی ناشی شوند. برخی از این اختلافات نظر عبارتاند از:
-
معنای واقعی گناهان سدوم: برخی از تفسیرات معتقدند که “گناه سدوم” اشاره به رفتار جنسی غیرمعمول دارد، در حالی که دیگران معتقدند که این اشاره به عدم مهماننوازی و خشونت است. برخی تفسیرات مدرن حتی بحث میکنند که “گناه سدوم” بیشتر به استبداد، نابرابری، و سوء استفاده از قدرت اشاره دارد.
-
موقعیت جغرافیایی سدوم: محققان باستانشناسی و تاریخدانها نیز در مورد محل دقیق سدوم اختلاف نظر دارند. برخی پیشنهادات شامل مناطق مختلفی در نزدیکی دریاچه مرده است.
-
تاریخچه تفسیری: همچنین، تفسیرات مختلفی از داستان سدوم در طول قرون وجود داشته است. برخی تفسیرات مسیحی قرون اول میلادی سدوم را به عنوان یک نماد از جهنم توصیف میکردند، در حالی که تفسیرات مدرن ممکن است برروی جوانب دیگر داستان تأکید کنند.
همچنین، برخی از افراد معتقدند که سدوم یک شهر واقعی بوده است، در حالی که دیگران آن را نمادی از شر و فساد میبینند. با این وجود، نباید فراموش کرد که تمام این تفسیرات بر اساس دیدگاههای مختلف فرهنگی، دینی، و فلسفی شکل گرفتهاند
نتیجه گیری
سدوم یک شهر باستانی است که در داستانهای مذهبی یهودیت، مسیحیت و اسلام به عنوان نمادی از فساد و عذاب الهی مطرح شده است. با اینکه مکان دقیق و تاریخ واقعی آن هنوز مورد بحث است، اما این شهر به عنوان یکی از مهمترین نقاط مرجع در تاریخ دینی جهان شناخته شده است
منابع
- کتاب مقدس (کتاب پیدایش، فصلهای 18 و 19): این فصلها داستان اصلی سدوم و گوموراه را روایت میکنند.
- قرآن کریم (سوره هود، آیات 69 تا 83): این بخش داستان سدوم و گوموراه را از دیدگاه اسلام بیان میکند.
- Collins, John J. (2004). “Sodom and Gomorrah.” In “A Short Introduction to the Hebrew Bible”. Minneapolis: Fortress Press. این کتاب نگاهی عمیق به داستانهای کتاب مقدس ارائه میدهد.
- “The Oxford Companion to the Bible” edited by Bruce M. Metzger and Michael D. Coogan (Oxford University Press, 1993): این کتاب نگاه جامعی به کتاب مقدس ارائه میدهد و شامل بخشهایی در مورد سدوم و گوموراه است.
- “Sodom and Gomorrah: History and Motif in Biblical Narrative” by Weston W. Fields (Sheffield Academic Press, 1997): این کتاب تحلیلی عمیق از داستان سدوم و گوموراه در کتاب مقدس ارائه میدهد
لطفا به استلار امتیاز دهید
رتبه صفحه شما:
دیدگاهی ثبت نشده است
لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: